باز پاییـــــزی دیگر از راه رسید
و نوشته ای دیگر از نوشتـــه های پاییـــــز
دلم می خواست در پاییز چشمانم
بتابد آفتاب گرم چشمانت
و در جان غم انگیزم
نسیم عطر تو ریزد
و چشمان بهارینت
بکارد در نگاه من
هزاران زنبق وحشی ...
دلم می خواست در پاییز چشمانم
صدای پای بارانت
بپیچد نرم و آهسته
بشوید غصه هایم را
و بنشاند ،
گل لبخند را ،
روی لب عشقم
دلم می خواست در پاییز چشمانم
تو باشی با قلم مویت
که وقتی می گشایم پلک هایم را
بهار و عطر و باران پر کند
عمق نگاهم را
نگاه آبی ات در زرد پاییزم بیامیزد
و می دانم ،
که خواهد کاشت
سبزی را
سبزی را ...
پ.نوشت: شاعر این شعر رو نمیدونم کیه؟!
عاشقانه پاييزي...
برچسب : نویسنده : 7jfmoradi2 بازدید : 236